جدول جو
جدول جو

معنی علی جذامی - جستجوی لغت در جدول جو

علی جذامی
(عَ یِجُ)
ابن حمدون بن سماک بن مسعود بن منصور جذامی، مشهور به ابن اندلسی. وی نخستین کسی بود که در روزگار بنی فاطمه، امیر ’زاب’ در افریقا شد. او در آن هنگام که فاطمیان در مشرق بودند نیز با آنان رابطه داشت و آنگاه که حکومت را در مغرب به دست آوردند وی را به حکومت ’زاب’ برگزیدند. و در سال 334 هجری قمری در عهد القائم بامرالله فاطمی که ابویزید محمد بن کیداد در آنجا شورش کرد، این علی بن حمدون به فرمان خلیفه با لشکری گران از بربرها به کمک او بسوی ’مهدیه’ رفت ولی در نزدیکی ’باجه’ با ایوب بن یزید برخورد کرد و در جنگی که بین آنها رخ داد، وی از بلندی سقوط کرد و کشته شد. (از الاعلام زرکلی بنقل از ابن خلدون ج 4 ص 84)
لغت نامه دهخدا
علی جذامی
(عَ یِ جُ)
ابن محمد بن منصور بن ابی القاسم بن مختار بن ابی بکر بن علی جذامی اسکندری، مکنّی به ابوالحسن و ملقّب به زین الدین و مشهور به ابن منیر. رجوع به علی اسکندری شود
ابن عبدالله بن محمد بن سعید بن موهب جذامی اندلسی، مکنّی به ابوالحسن و مشهور به ابن موهب. رجوع به علی اندلسی شود
ابن عبدالله بن محمدحسن جذامی مالقی نباهی، مشهور به ابن حسن و مکنّی به ابوالحسن. رجوع به علی مالقی شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(عَ یِ اِ)
ابن محمد بن اسدالله امامی اصفهانی. فقیه قرن یازدهم هجری. وی منسوب به جدش امام زاده زین العابدین است. او راست: التراجیح، در فقه (از معجم المؤلفین بنقل از فوائدالرضویۀ عباس قمی ج 1 ص 320. اعیان الشیعۀ عاملی ج 42 ص 42)
ابن محمد بن علی بن ابی المعالی الصغیربن ابی المعالی الکبیر طباطبائی اصفهانی کاظمی حائری شیعی امامی. رجوع به علی طباطبائی شود
ابن محمد بن جعفر بن محمد بن زید شهید علوی امامی حمانی. رجوع به علی حمانی (ابن محمد بن جعفر کوفی...) شود
لغت نامه دهخدا
(عَ)
ابن موهب. علی بن عبدالله بن محمد بن سعید بن موهب جذامی اندلسی، مکنّی به ابوالحسن و مشهور به ابن موهب. رجوع به علی اندلسی (ابن عبدالله محمدبن...) شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ اَ دُ لُ)
ابن عبدالله بن محمد بن سعید بن موهب جذامی اندلسی، مکنّی به ابوالحسن و مشهور به ابن موهب. محدث و متکلم و مفسر بود و در رمضان سال 441 هجری قمری متولد شد وی حج بیت الله الحرام کرد و از ابن عبدالبر و دیگران روایت دارد. علی در 16 جمادی الاولای سال 532 هجری قمری درگذشت. او راست: 1- تفسیرالقرآن. 2- کتاب الاصول. (از معجم المؤلفین ج 7 ص 140). صاحب معجم المؤلفین به مآخذ ذیل نیز اشاره کرده است: سیرالنبلاء ذهبی ج 12 ص 157. الوافی صفدی ج 12 ص 91. معجم الادباء یاقوت ج 14 ص 5. الصلۀ ابن بشکوال ص 419. طبقات المفسرین سیوطی ص 24. مرآهالجنان یافعی ج 3 ص 260. شذرات الذهب ابن عماد ج 4 ص 99
لغت نامه دهخدا
(عَ)
ابن حسن، نام او علی بن عبدالله بن محمد بن حسن جذامی مالقی نباهی، مشهور به ابن حسن و مکنی به ابوالحسن است. رجوع به علی مالقی (ابن عبدالله بن محمدبن...) شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ)
علی الوحید علی یامی، ابن حاتم بن احمد یامی. آخرین تن از بنی حمدان یمن. رجوع به علی حمدانی (ابن حاتم...، شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ)
ابن محمد بن خالد بلاطنسی شامی شافعی. ادیب و از اهالی دمشق بود. و در سال 936 هجری قمریدرگذشت. او راست: نزههالناظر و بهجهالخاطر فی الادب، نظم و نثر. (از معجم المؤلفین از ایضاح المکنون بغدادی ج 2 ص 642 و هدیه العارفین بغدادی ج 1 ص 743)
ابن احمد شامی خزرجی. مکنی به ابوالحسن. از فضلای قرن 11 هجری قمری بود و در سال 1033 درگذشت. او راست: مبادرهالاسعاف بنظم اجواد بعض الاشراف. (از معجم المؤلفین از دلیل مؤرخ المغرب ص 451)
ابن جهم بن بدربن جهم بن سعود قرشی شامی. مکنی به ابوالحسن و مشهور به ابن جهم. رجوع به ابن جهم و علی (ابن جهم بن...) شود
ابن محمد بن علی بن عبدالرحمان بن عراق شامی حجازی شافعی. مشهور به ابن عراق و ملقب به سعدالدین. رجوع به علی حجازی شود
ابن عبدالمحسن بن دوالیبی بغدادی شامی حنبلی. مکنی به ابوالمعالی و ملقب به عفیف الدین. رجوع به علی دوالیبی شود
ابن عبدالقادر حسنی شامی قاهری أزهری شافعی. مشهور به سید فرضی و ملقب به نورالدین. رجوع به علی فرضی شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ)
ابن قاسم سعدی حلبی رامی. او راست: التعلیم و الاعلام فی رمی السهام، که آن را برای امیر برسبای چرکسی تألیف کرد. (از کشف الظنون حاجی خلیفه ص 425)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ مِ)
ابن حسین بن علی اصفهانی باقولی ضریر، مشهور به جامع و مکنّی به ابوالحسن. رجوع به ابوالحسن (علی بن حسین...) و علی (ابن حسین...) شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ کُ)
ابن عبدالله بن محمد بن عبدالملک بن یحیی بن ابراهیم حمیری کتامی فاسی. مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی قطان شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ یَ)
ابن شیبان بن محرز بن عمرو بن عبدالله بن عمرو بن عبدالعزیز بن سحیم حنفی سحیمی یمامی. مکنی به ابویحیی. رجوع به علی سحیمی شود
ابن طلق بن منذر بن قیس بن عمرو بن عبدالله بن عمر بن عبدالعزی بن سحیم حنفی سحیمی یمامی. رجوع به علی سحیمی شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ عِ)
ابن اسماعیل بن ابراهیم بن محمد بن عربشاه اسفرایینی شافعی مکی. مشهور به عصامی و ’حفید’ یعنی نوادۀ عصام. ازرجال بلاغت بود و در سال 1007 هجری قمری در مکه درگذشت. او راست: حاشیه ای بر شرح استعارات جد خود عصام الدین، بر سمرقندیه، در بلاغت. (از معجم المؤلفین از هدیه العارفین ج 1 ص 751 و فهرست الخدیویه ج 4 ص 129)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ تَ)
ابن محمد بن فهد تهامی، مکنّی به ابوالحسن. وی شاعری فصیح بود که در یمن متولد شد و به شام و عراق و جبل سفرکرد و مدتی ابن عباد را مدح کرد و به معتزله گروید سپس عهده دار خطابۀ ’رمله’ گردید و با کمک حسان بن مفرج به مصر سفر کرد و در سال 416 هجری قمری در زندان قاهره مخفیانه کشته شد. او را دیوان شعر کوچکی است. (از معجم المؤلفین ج 7 ص 219). صاحب معجم المؤلفین مآخذ ذیل را نیز آورده است: تاریخ دمشق ابن عساکر ج 12 ص 269. سیرالنبلاء ذهبی ج 11 ص 84. وفیات الاعیان ابن خلکان ج 1 ص 451. البدایۀ ابن کثیر ج 12 ص 19. شذرات الذهب ابن عماد ج 3 ص 204. کشف الظنون حاجی خلیفه ص 771. فهرس الخدیویه ج 4 ص 238. و نیز رجوع به ابوالحسن تهامی شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ مِ)
ابن رضی الدین بن علی بن احمد بن محیی الدین جامعی عاملی. متوفی در حدود سال 1050 هجری قمری او را رساله ای است درباره شرح حال اجدادش. (از معجم المؤلفین بنقل از اعیان الشیعه ج 41 ص 255). و نیز رجوع به مصنفی علم الرجال آقابزرگ طهرانی ص 281 شود
ابن محیی الدین جامعی عاملی. فقیه و عالم فرایض بود که در سال 1008 هجری قمری درقید حیات بود. او راست: رساله ای در مواریث که آن رابرای اهل کونین از قرای جبل عامل نوشته است. (از معجم المؤلفین بنقل از اعیان الشیعۀ عاملی ج 42 ص 159)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ جُلْ لا)
ابن افراسیاب جلابی (کیا...). وی وبرادرش کیامحمد، جوانانی خوش آواز و مورد توجه و عنایت ملک فخرالدوله آخرین ملک آل باوند بودند و فخرالدوله خود بر آنها شاهنامه می خواند. در بیست وهفتم ماه محرم سال 745 هجری قمری یکی از آن دو برادر در حمام ملک فخرالدوله را با خنجر به قتل رساند، آنگاه جلابیان بر مازندران مسلط شدند. و در سال 760 هجری قمری در جنگی که بین افراسیاب جلابی با اتباع سیدقوام الدین مرعشی درگرفت، افراسیاب و از پس او کیاعلی و دیگر برادرانش کشته شدند. (از حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 337 و 339)
ابن محمد بن طیب جلابی، مکنّی به ابوالحسن. متوفی در سال 534 هجری قمری او راست: تاریخ واسط. (از معجم المؤلفین بنقل از کشف الظنون حاجی خلیفه ص 309. ایضاح المکنون بغدادی 1 ص 212)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ جَ)
ابن احمد بن محمد جمالی حنفی رومی زنبیلی، ملقب به علاءالدین فقیه بود و در 932 هجری قمری درگذشت. او راست: 1- اخلاق الجمالی. 2- ادب الاوصیاء، در فروع فقه. 3- مختارات الفتوی، در فروع فقه. 4- مختارالهدایه و شرح آن، در فروع فقه. (از معجم المؤلفین بنقل از فهرس الفقه الحنفی بالظاهریه. کشف الظنون ص 1624. الشقائق النعمانیه ج 1 ص 422. البدرالطالع ج 1 ص 430. هدیهالعارفین ج 1 ص 742)
ابن محمد جمالی حنفی. فقیه متوفی بسال 931 هجری قمری وی مدتی سمت مفتی بلاد روم را به عهده داشت. او راست: ادب الاوصیاء. (از معجم المؤلفین بنقل از فهرس مخطوطات الظاهریه. کشف الظنون حاجی خلیفه ص 45)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ جُ وَ)
ابن ابراهیم بن محمد حسینی جویمی شیرازی شافعی، ملقّب به نورالدین. وی نحوی و منطقی بود و در حدود سال 785 هجری قمری در ’جویم’ از قرای شیراز متولد شد. و نزد شریف جرجانی تلمذ کرد. و در صفر سال 860 هجری قمری در مدینه درگذشت. او راست: 1- شرح ایساغوجی، در منطق. 2- شرح کافیه، در نحو. (از معجم المؤلفین بنقل از الضوءاللامع ج 5 ص 158. کشف الظنون ص 207 و 1376. هدیهالعارفین ج 1 ص 734)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ)
ابن موسی بن علی بن موسی بن محمد بن خلف انصاری سالمی اندلسی جیانی، مشهور به ابن ارفع رأس و مکنّی به ابوالحسن. رجوع به علی انصاری شود
لغت نامه دهخدا
(عَ)
ابن محمد بن منصور بن ابی القاسم بن مختار بن ابی بکر بن علی جذامی اسکندری، مشهور به ابن منیر و مکنّی به ابوالحسن و ملقّب به زین الدین. رجوع به علی اسکندری شود
لغت نامه دهخدا